جامه ای که شب و هنگام خواب بر تن می کنند، دستمال یا روسری که شب هنگام خواب بر سر می بندند، شب کلاه، برای مثال ز مستی باز کرده بند کرته / ز شوخی کج نهاده طرف شب پوش (سنائی۲ - ۴۲۳)
جامه ای که شب و هنگام خواب بر تن می کنند، دستمال یا روسری که شب هنگام خواب بر سر می بندند، شب کلاه، برای مِثال ز مستی باز کرده بند کرته / ز شوخی کج نهاده طرف شب پوش (سنائی۲ - ۴۲۳)
دستگاهی که به وسیلۀ آن سم پاشی کنند، آنکه سم می پاشد، پاشندۀ سم، مامور دفع آفات که مزارع و باغ ها و جاهای دیگر را بر ضد حشرات و آفات نباتی سمپاشی می کند
دستگاهی که به وسیلۀ آن سم پاشی کنند، آنکه سم می پاشد، پاشندۀ سم، مامور دفع آفات که مزارع و باغ ها و جاهای دیگر را بر ضد حشرات و آفات نباتی سمپاشی می کند
محمد پاشا، ، وزیر سلطان مصطفی خان ثانی از سلاطین عثمانی. وی بحکومت طرابلس منصوب شد، در سال 1106 هجری قمری در جلوس سلطان مصطفی خان به مسند صدارت عظمی رسید و سرانجام در یکی از جنگها کشته شد (1109 هجری قمری). عمر او 36 سال بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 6 ذیل محمدپاشا)
محمد پاشا، ، وزیر سلطان مصطفی خان ثانی از سلاطین عثمانی. وی بحکومت طرابلس منصوب شد، در سال 1106 هجری قمری در جلوس سلطان مصطفی خان به مسند صدارت عظمی رسید و سرانجام در یکی از جنگها کشته شد (1109 هجری قمری). عمر او 36 سال بود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 6 ذیل محمدپاشا)
عبدالحلیم. یکی از متأخران شعرای عثمانی است. وی به تقلید زبان ساده و ناهموار ترکان آناطولی اشعار راجع بلطائف و هزلیات گفته است و از این رو به ’ترک غالب’ ملقب گشته. او از اهالی استانبول بوده و از منشی گری مالیه آغاز خدمت کرد و به منشی گری بعضی وزرا و کبار نایل گردید و نیز به دفترداری آنقره وقائم مقامی باطوم و طرنوی منصوب شد و سپس بسال 1261 هجری قمری به رتبۀ میرمیران (امیر الامرائی) رسید. چون نقل لطائف و هزلیاتش خارج از دائرۀ ادب و منافی عفت قلم است قابل ذکر ندانستیم. (قاموس الاعلام ترکی)
عبدالحلیم. یکی از متأخران شعرای عثمانی است. وی به تقلید زبان ساده و ناهموار ترکان آناطولی اشعار راجع بلطائف و هزلیات گفته است و از این رو به ’ترک غالب’ ملقب گشته. او از اهالی استانبول بوده و از منشی گری مالیه آغاز خدمت کرد و به منشی گری بعضی وزرا و کبار نایل گردید و نیز به دفترداری آنقره وقائم مقامی باطوم و طرنوی منصوب شد و سپس بسال 1261 هجری قمری به رتبۀ میرمیران (امیر الامرائی) رسید. چون نقل لطائف و هزلیاتش خارج از دائرۀ ادب و منافی عفت قلم است قابل ذکر ندانستیم. (قاموس الاعلام ترکی)
چاشنی که برای دریافت مزۀ چیزی کنند. (غیاث). نمک چشه: تا مست بوسه روز جزا افتمت بپا خواهم به لب چشی بنوازی شراب را. ظهوری. بلاست چشمک ساقی و لب چش ساغر حذر که آفت رندان پارسا اینجاست. ظهوری. - لب چش کردن، از چیزی اندکی خوردن از برای استعلام کیفیت و مزۀ آن. (آنندراج) : بوسۀ شیرین دهانان را مکرر همچو قند کرده ام لب چش بشیرینی چو دشنام تو نیست. صائب
چاشنی که برای دریافت مزۀ چیزی کنند. (غیاث). نمک چشه: تا مست بوسه روز جزا افتمت بپا خواهم به لب چشی بنوازی شراب را. ظهوری. بلاست چشمک ساقی و لب چش ساغر حذر که آفت رندان پارسا اینجاست. ظهوری. - لب چش کردن، از چیزی اندکی خوردن از برای استعلام کیفیت و مزۀ آن. (آنندراج) : بوسۀ شیرین دهانان را مکرر همچو قند کرده ام لب چش بشیرینی چو دشنام تو نیست. صائب
هم لقب. لقیب: ای آنکه لقب تاش ثاقب تو هر شب ز فلک اهرمن رماند. انوری. سخن لقب تاش عیسی است، یعنی کلمه ای است که قالب قلب را روح می بخشد. (لباب الالباب عوفی)
هم لقب. لقیب: ای آنکه لقب تاش ثاقب تو هر شب ز فلک اهرمن رماند. انوری. سخن لقب تاش عیسی است، یعنی کلمه ای است که قالب قلب را روح می بخشد. (لباب الالباب عوفی)